-
که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت
یکشنبه 29 مهر 1386 23:36
این جاده می پیچد و امتدادش را ... ... چهار شب دیگر٬ هزار و یک شب از آفتابگردون می گذرد. از نهم بهمن ماه 1383 در اینجا نوشته ام و تا چهار شب دیگر باید به این فکر کنم که چقدر برای نوشتن فرصت دارم. وقتی که برای نوشتن دلتنگم٬ و برای شعر خواندن دلتنگتر سراغ نوشته های گذشته می روم. کم کم برنامه هایمان هماهنگ می شود و آنها...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 مهر 1386 12:03
موزیکی که انتخاب کردم٬ به نام Snows of New York از Chris De Burgh هست. بهترین قسمتش را که دوست دارم: برخی شکست می خورند There are those who fail برخی سقوط می کنند There are those who fall برخی هرگز پیروز نخواهند شد. There are those who will never win And there are those who fight for the things they believe و برخی که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 شهریور 1386 14:14
هنوز دارم برای برگشتن به عادت سحرخیزی٬ نظم و زمان بندی تلاش می کنم... کلاسهای Physio پنج روز در هفته ساعت 8:30 صبح! استاد خیلی نازنینی داریم. به همین زودی درسمان رسید به Voltage Mem. of Motor Neuron & Propagation of AP. کی فکرش را می کرد بدبوترین lab دنیا توی lab complex به این قشنگی باشد؟ با یک text پر از نکته...
-
ایمان بود که فرشته نگهبان را بیدار نگه می داشت
چهارشنبه 7 شهریور 1386 15:13
چند روزی بیشتر نیست بچه ها رفته اند٬ باز دلم تنگ شده. نیلوفر عزیز برای اینکه بیشتر بماند٬ تیکتش را عقب انداخت و $200 اضافه پرداخت٬ اما تعطیلات او کوتاهتر بود. روزی که رسید انگار خواهرم آمده باشد٬ انگار چشمهای آذین در مقابلم بود. با ذوق و شوق و تعجب نگاهم میکرد. پرسیدم نیلو عوض شدم؟ با لبخند می گفت: صورتت پرتر شده :)...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 مرداد 1386 12:01
یک بستنی آلاسکای نارنجی به دست تو می دهم یک ذرت بو داده دست خودم . شکر طعم لبان تو می شود نمک طعم لبان من... دلم لک زده است برای آن روزها; بازی توی کوچه... وسطی و هفت سنگ... فریاد شادی در جمع بچه ها٬ سر زانو ها و آرنج های زخمی. شلوارکهای خاکی و موهای خیس از عرق چسبیده به پیشانی. دلم لک زده است برای یار کشی... من من تو...
-
آی سودا
چهارشنبه 20 تیر 1386 13:31
شیــــراز پرغوغا شدست از فتنه چشم خوشت ترسم که آشــوب لبت برهم زند شیـــــراز را مریم خانم و صبا کوچولو برای این مدتی که سفر هستند٬ ماهی عید (فیشی) را دست من سپردند... فیشی کوچولوی صبا خیلی عزیز است٬ چون از بین 4 ماهی دیگر از عید زنده مانده. یک روز در میان٬ باید آب تنگ را کامل عوض کنم و هر بار دلم می لرزد. امروز می...
-
In memory of Dr. Shariati
سهشنبه 29 خرداد 1386 09:21
از مجموعه نیایش دکتر شریعتی: خدایا : عقیده ام را از دست عقده ام مصون دار. خدایا : به من قدرت تحمل عقیده مخالف را ارزانی کن. خدایا: رشد عقلی و علمی، مرا از فضیلت، احساس و اشراق محروم نسازد. خدایا: مرا همواره آگاه و هوشیار دار، تا قبل از شناختن درست کسی یا فکری٬ مثبت یا منفی_ آن را قضاوت نکنم. خدایا : جهل آ میخته با...
-
آینه در آینه
یکشنبه 30 اردیبهشت 1386 13:17
همه درختهای باغچه غرق شکوفه شدند. همه جا یک دست سفید و صورتی شده. مثل یک عروس زیبا. دیر رسید٬ اما رسید... بهار ما٬ دیر رسیدنش هم زیباست. بعد از سفر تا مدتی دلم می گیرد٬ امـا آتش بازیهای Victoria day انرژی ام را برگرداند. جالب اینکه قبل از شروع٬ ماه نو را در آسمان دیدم و بعد از مراسم هم چشمم به هلال باریک بود. یک لحظه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 اردیبهشت 1386 13:43
فصل٬ فصل نرگسهای مست است و لاله های سرخ! فصل آسمان مینایی و پاره ابرهای صورتی رنگ هنگام غروب! یک ماه از شروع بهار می گذرد٬ هنوز درختان به شکوفه ننشسته اند... ولی تا چشم کار می کند پرنده های مختلف و بچه سنجاب هست که تند و سریع از این شاخه به آن شاخه می پرند... امتحانها تمام شده و در حال استراحتم... صبح که از خواب بیدار...
-
خدای آسمونها٬ خدای کهکشونها...
چهارشنبه 22 فروردین 1386 10:17
همیشه راهی هست. همیشه از جایی که فکرش را نمی کنم کمک می شوم... بخش آخر سوالات اساینمنت آمار را باید با stat. computing & S-plus program حل می کردم و پراف فقط جواب آخر را می خواست... اصلا فرصت نداشتم و کار کردن با S-plus خیلی وقتگیر بود. از مادر خواهش کردم و کمکم کرد٬ اما گفت که این آخرین بار است. برای او هم ساده...
-
گنجشگک اشی مشی
یکشنبه 12 فروردین 1386 15:31
مثل همیشه باز هوا گرگ و میشی اسـت!! شـاید کمـی طلـوع در آسمان بکارم! هوا خیلی تغییر کرده٬ اینقدر که همه برف و یخبندان در عرض دو هفته تمام شد٬ با اینحال هنـــــــوز سرد است... روزهایمان بلندتر و سایه ها کوتاهتر شده اند. پرواز دسته دسته پرنده های وحشی از سمت جنوب٬ رودخانه را کم کم از خواب زمستانی بیدار می کند... از بین...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 فروردین 1386 21:25
چهارشنبه ۱ فروردین حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم دعا می کنم سال جدید برای همه عزیزان سالی توام با موفقیت و شادی باشد. همین روز اول سال برای کشورم آرامش و امنیت می خواهم. سالی بدون تهدید سیاسی و نظامی. برای کودکان آن سرزمین لبخند شادی! برای همه پدران و مادران سلامتی و بردباری! کاش...
-
این اکتبر
دوشنبه 17 مهر 1385 12:37
تا آخر اکتبر میدترم دارم. اوووووووه! یکی هم Nov.03 دارم. همه Assignment ها و formal report هم در کنارش! بعد از کلاس به خانه می روم و با یک عالمه کتاب و خوراکی بر می گردم! خسته می شوم و زنگ تفریح می گیرم. گاهی روی میز خوابم می برد. گاهی اینقدر دلهره دارم که نمی توانم خوب بخوانم... بلند می شوم٬ چند قدمی راه می روم و به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 شهریور 1385 04:05
در فرودگاه نشسته ام منتظر پاهای خسته ام ... دفترم دارد پر می شود باقیمانده خودم را می نویسم خودم را پس می گیرم از کوچه ها دست ها اشک ها و بوسه ها و جمع می کنم روی این صفحه های بی زبان دفترم دارد پر می شود و نوشته هایم جا می ماند اینجا برای شما! من در فرودگاه نشسته ام منتظر پاهایم و اشکهایم... ... چمدانهایم می روند...
-
برای روزی که دلتنگشان می شوم
دوشنبه 9 مرداد 1385 21:02
چرا گلها بوی لطافت می دهند٬ و باغ٬ بوی طراوت؟ انسان گاهی به اهمیت آن فکر نمی کند و آنها را بسیار طبیعی می بیند- مثل زندگی که به ما عطا شده و نفس کشیدن که امری طبیعی است. در واقع بعدهاست٬ سالهای سال بعد٬ که خاطرات به کمک نوعی "غم دوری" و نوستالژی شکل می گیرند و معطر و رنگین و نیرومند می شوند... نوستالژی است یا نیاز به...
-
دامان زن
یکشنبه 25 تیر 1385 12:21
خدا از خاک عشق تو رو سرشته فـرســتـاده از آســمـون فـرشته تـا در آغــوش امـن خـود بـگـیـرم کـه ایـن یـک ذره جا مثـل بهشته همیشه وقتی صحبت از حق و منزلت زن در اسلام می شود, مساله وراثت را مطرح می کنند و از آن به عنوان حربه ای استفاده می شود که ارزش زن را در اسلام بکوبند و متاسفانه در اکثر موارد موفق هستند و بحث را به...
-
فصل گل می گذرد, همنفسان...
چهارشنبه 31 خرداد 1385 14:17
باران باریده بود یا تو گریه کرده بودی که این همه شیشه ی پنجره خیس بود؟ شاید هم گلها، ها کشیده بودند و شکل آهِ شان افتاده بود روی شیشه! (حمیدرضا سلیمانی) چه بهار کوتاهی ! روی شانه هایش که بنشینم - اگر بایستم هم- سرک نمی توانم بکشم از بالای دیوار خانه [کودکیم], و چشمم را بیندازم به ماه حوض حیاتمان[]! ( دکتر ژیواگو )...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 خرداد 1385 14:29
" ستاره ستاره آفتاب می شوم وقتی تو خاموشی " امروز 29 خرداد است. روز به اوج رسیدن روح بلند متفکری که از خراسان طلوع کرد, در سوربن به اوج رسید و درخشید و همه عمر خود را به تدریس و ارشاد گذراند. از وبلاگ به یاد شریعتی : ای خداوند! ای خداوند! به علمای ما مسوولیت و به عوام ما علم و به مومنان ما روشنایی و به...
-
عید
یکشنبه 28 اسفند 1384 19:12
" نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد." Mar.19/06
-
قبل از عید!
سهشنبه 23 اسفند 1384 20:18
" ای دل مباش یکدم, خالی ز شور و مستی وانگه برو, که رستی از نیستی و هستی " تحویل سال نو, به وقت اینجا روز دوشنبه است. در حال مذاکره با خودم هستم که دوشنبه کلاس بی کلاس! :) یک [روز] که هزار [روز] نمی شود! مگر نمره attendence چقدر مهم است؟... خوش به حال بچه های high school که دو هفته کامل برای spring break تعطیل هستند!...
-
قول دادم که گریه نکنم!
چهارشنبه 17 اسفند 1384 13:45
دارم البوم عکسها را تماشا می کنم. دیگر فقط آنجا می توانم سراغش را بگیرم! در زندگی هر کس تاریخهایی وجود دارد که هیچوقت فراموش نمی شوند, یا حداقل تا مدتی در ذهنمان باقی می مانند. وقتی همه چیزهایی را که پارسال همین موقع اتفاق افتاد, مرور می کنم خیلی ناراحت می شوم. بیمار شدن مادر بزرگ و بی خبر بودن ما و همه چیزهای دیگر!...
-
After midterms
پنجشنبه 11 اسفند 1384 20:43
از روز دوشنبه که امتحانهای میدترم تمام شدند, حس خوبی دارم- انگار در آسمانها سیر می کنم. هر چند هنوز quiz و discussion هست ولی تا April که فاینالها شروع می شوند, نگران امتحان نیستم. بهدنبال data & evidence برای essay ها هستم. 3 تا paper دیگر بنویسم این ترم تمام می شود و من هم نفسی می کشم. حالا که با آرامش کتابها...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 بهمن 1384 12:18
چون قدم بر خاک خونین داشتی بذر غیرت در زمین می کاشتی زهر عشق حق به حمد آویختی در رکوعت می به ساغر ریختی ... شیر حق برخیز وقت کار شد بر سر نی رفتنت انکار شد کاخها گردیده مسجد سرفراز صد رکعت تزویر دارد هر نماز ... برای شنیدن خاک خونین لطفا کلیک کنید. خواننده :علیرضا عصار البوم : مولای عشق شعر: مهدی شریفی Feb.07/06
-
تولد وبلاگ!
یکشنبه 9 بهمن 1384 14:29
پر از حس تولدم! امروز وبلاگ "آفتابگردون" یک ساله شد! توی این یک سال, دلم با این صفحه آبی و نوشته های آبی تر چه صحبتها و رازهایی داشت! یاد روزی که تایپ کردن به فارسی برایم سخت بود. راستی, تایپ فارسی دیگر اصلا سخت نیست! از همه دوستانی که لطف داشتند و به سرزمین "آفتابگردونی" ام قدم گذاشتند تشکر می کنم. دلهاتون...
-
ایران 1
دوشنبه 5 دی 1384 08:59
دیشب خاک پاکش را بوسیدم انگار پاره ای از پیکر من بود. نه! من پاره ای از پیکر او بودم. انگار یکی بودیم و یگانه. تهران -- PM -- 8:30 Dec.27/06
-
نیمکت زیر درخت
جمعه 1 مهر 1384 18:22
"ساده است ستایش گلی چیدنش و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد. ... ساده است که چگونه می زییم- باری زیستن سخت ساده است و پیچیده نیز هم." کاش پاییز فرامی رسید و برگها زرد نمی شد. کاش هیچ برگی از شاخه جدا نمی شد. کاش پاییز بی خزان می رسید و بی گریه ابر تا زمستان ! کاش هر سال اینطور نبود که خرد شدن برگها را ببینیم زیر...
-
بیداری "چمش آبی"؟
چهارشنبه 9 شهریور 1384 18:38
وبلاگها را می خوانم. بیشتر از مسائل سیاسی و اجتماعی نوشته اند. ولی من امروز یاد گذشته افتاده ام. هفته دیگر روز اول کلاسهاست. امروز با نگار و نسترن به کتابفروشی رفتم- بوی کاغذ و لوازم تحریر حال و هوایم را عوض کرد. مرا برد به روزهای اول دبستانم- وقتی که کودکی بودم و برای رفتن به مدرسه عجله داشتم. آن روزها بوی ماه مهر...
-
قنوت درختان
دوشنبه 7 شهریور 1384 16:52
هیچ قنوت درختان را شنیده ای؟ و دیده ای چگونه دستهاشان رو به خداست؟ و برگهایشان شبیه هزار دست است؟ من درختان را دیدم همه در حال نماز "و درختان را در نور و درختان را در ظلمت دیدم." من نمی گویم من نمی دانم تو را آنسان که باید گفت من نمی گویم "از تو گفتن پای دل در گل- دستهای شعر من در بند" من نمی گویم. Aug. 30/05
-
علی ای همای رحمت!
جمعه 28 مرداد 1384 10:15
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ار نه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوی را Aug. 20/05
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 فروردین 1384 15:35
همه جا بوی بهار می ده. همه جا غرق شکوفه ست. باز عطسه و عطسه و عطسه... از توی پیاده رو که می گذریم, با عبور نسیم شکوفه ها به پرواز در میان- و موها و لباسها مون پر از گل و گرده میشه. خیلی رویایی و قشنگه ولی باز عطسه و عطسه و عطسه... من فکر می کنم رنگ بهار صورتی و سفید هست. اینجا بهار که می رسه تنوع رنگ گلها بیشتر به نظر...