-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 اسفند 1383 15:41
امسال عید نداشتیم. دیگه نوازش دستاشو ندارم- دیگه برام قصه نمیگه. مادربزرگ خوبم چشماشو بست و برای همیشه خوابید. من حتی کنارش هم نبودم.دیگه منتظر من نیست که به ایران برم. او دیگر تا خدا رفته است. در فضای بین باور و نا باوری- در مرز میان پذیرفتن و نپذیرفتن, تمام خاطرات با او بودن برایم مرور شد. کاش سینه ام می شکافت. آرزو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 اسفند 1383 15:32
روند درس و زندگی داشت خوب پیش می رفت. امتحانام تا حالا خوب شدن. گاهی با بچه ها Studying group تشکیل می دیم و جوابا رو با هم چک می کنیم... تا اینکه فهمیدم مادر بزرگم شیراز دوباره حالش خوب نیست و اینبار مشکل از قلبش بوده. بدتر از همه اینکه راستشو نمی گن. به هزار دردسر تلفن بیمارستانو ( از پسر خالم ) گرفتم. وقتی زنگ زدم...
-
توصیه های پیش امتحانی
سهشنبه 20 بهمن 1383 20:24
به دلیل نزدیک شدن امتحانات میدترم-از طرف دانشگاه به مدت یک هفته تعطیل شدیم . ولی این اصلا به معنی تفریح بیشترنیست. همینجا لازم می دونم به اون دسته از دوستانی که امتحانی رو در پیش دارند نکاتی رو یادآوری کنم. توصیه های ضروری پیش از امتحان 1 )اول از هر چیز سراغ text book های خود بروید که مدتی تنها بودند و از در دوستی با...
-
باز هم از Scott !!
چهارشنبه 14 بهمن 1383 12:55
مسلما احتیاط توی محیط lab لازمه- اما زمانی که افراد حس کنن تحت کنترل زیاد هستن-ممکنه مقاومت کنن یا اینکه کلا زده بشن. کار Scott بیشتر به مامور انتظامات شبیه بود تا Lab teacher ! مثلا توی یک موقعیت بسیار حساس که می خوا ستی solution volume خیلی دقیق اندازه گیری بشه (به خاطرAccuracy Mark) حس می کردی Scott تمام اون مدت به...
-
Polarized Instructor!
شنبه 10 بهمن 1383 12:47
هر استاد روش خاصی در کلاسش داره که موجب رضایت و شادی یا خشم و غضب Student می شه . ۱یا ۲ سال پیش که General Chem برداشته بودم- Scott - استاد Lab- بود. بچههایی که باهاش کلاس داشتن خوب می دونن این موجود به ظاهر آرام ودر واقع موذی هیچ وقت هیچ کمکی نمی کنه. اول از هر چیز با اون روپوشش که هزار رنگ از اسید-base ,انواع مختلف...
-
وبلاگ نویسی امتحان نمی خواد؟
جمعه 9 بهمن 1383 15:52
به نام قادر توانا با سلام به همه دوستان خوبم- من الهام - به تشویق بعضی از دوستانم می خوام به جمع (با شکوه !) وبلاگ نویسان بپیوندم. اولین وبلا گی رو که خوندم -هیچوقت فراموش نمی کنم- حرفهای نویسنده آنقدر زیبا و خودمونی بود که من حس می کردم حرف دل منو می زنه -براش یه Comment قشنگ گذاشتم . بعضییا اینقدر هنرمندانه می نویسن...