همه جا بوی بهار می ده. همه جا غرق شکوفه ست. باز عطسه و عطسه و عطسه...
از توی پیاده رو که می گذریم, با عبور نسیم شکوفه ها به پرواز در میان- و موها و لباسها مون پر از گل و گرده میشه. خیلی رویایی و قشنگه ولی باز عطسه و عطسه و عطسه...
من فکر می کنم رنگ بهار صورتی و سفید هست. اینجا بهار که می رسه تنوع رنگ گلها بیشتر به نظر می رسه تا سبزی همیشگی.
نرگسهای اینجا به درشتی کف دست هستند, حیف که هیچکدوم عطر و بوی نرگس شیراز رو ندارن.
توی آسمون بازی ابر و آفتاب تماشاییه. انگار ابرها با خورشید مسابقه گذاشتند. هوای نیمه ابری که گاهی آفتابی میشه و رنگین کمون کمرنگی که روی بام آسمون نقش می بنده زیباترین تابلوی طبیعته.
من فکر می کنم خدا اگر یه روز بخنده- لبخندش شبیه رنگین کمونه- به همون وسعت و زیبایی.