باز هم از Scott !!

مسلما احتیاط توی محیط lab لازمه- اما زمانی که افراد حس کنن تحت کنترل زیاد هستن-ممکنه مقاومت کنن یا اینکه کلا زده بشن.
کار Scott بیشتر به مامور انتظامات شبیه بود تا Lab teacher ! مثلا توی یک موقعیت بسیار حساس که می خوا ستی solution volume خیلی دقیق اندازه گیری بشه (به خاطرAccuracy Mark) حس می کردی Scott تمام اون مدت به کارت نگاه می کرده- توی لیستش یه چیزی می نوشت و می گفت This way of holding pipet is wrong!! و راه درستش به عهده خودت بود که یاد بگیری.
وایکاش فقط این بود- از سر تا پای همه توی اون lab تحت نظر بود- کفش جلو باز و لباس آستین کوتاه کاملا ممنوع بود.  هر بار دلیلش رو می پرسیدیم- داستان دختری رو تعریف می کرد که توی کلاس خودش بی احتیاطی کرده و اسید به چشمش پاشیده - Scott بعد از انجام دادن کمکهای اولیه مجبور میشه دختر رو به بیمارستان منتقل کنه- و آخر سر Scott نقش Champion می گیره.( دختر مذکور زیبا هم بوده )...

هیچوقت فراموش نمی کنم چطور همکلاسیمو به خاطر پوشیدن کفش جلو باز از Lab محروم کرد. اونروز تا آخر کلاس بهش فکر می کردم. چند روز بعد هم برای خودم موقعیتی شبیه اون پیش اومد.  جلسه ای که Aspirin درست کردیم- فرصت نکردم Melting Point رو اندازه بگیرم و قبول کرد که ساعت دیگه ای بین کلاسها بیام و این کارو انجام بدم.
روز دیگه ای به Lab رفتم- گفت که نمی تونی وارد Lab بشی به ۲ دلیل.اولا این موقع Lunch time هست و دوما کفشت!!!!   واقعا یادم رفته بود. همکلاسیم که همراهم بود ناگهان فکری به ذهنش رسید. کفششو در آورد و به من داد.
 و من با کفشهایی بزرگتر از پاهام-در مقابل چشمان متحیر Scott راهی lab شدم. این بار چشمان Scott در پشت عینک گرد و درشت به نظر می رسیدند.
نقطه ذوب Sample من رقم عجیبی رو نشون می داد که شباهت کمتری به آسپیرین داشت. اما Lab Safety خوب رعایت شده بود و پاهای من با هیچ چیز reaction نشون ندادند.